دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند.
سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد...
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی
در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر
تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛
اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید
و سوم که از همه تهوع آورتر بود اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم،
آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه
زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
و تازه فهمیدم که :
خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.
فریب وازه ها را نخور وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش رفته است...
چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد… این سرزمین را با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا نیست و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود.
اگر تنهاترین تنها ها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست. نفرین و آفرین ها
بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو
تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
عمیق ترین و بهترین تعریف از عشق این است که :
عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……
من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
پروردگارا
به من بیاموز ، دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند
و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.
عشق انسان را داغ میكند...
و دوست داشتن انسان را پخته...
هر داغی یک روز سرد میشود ولی...
هیچ پخته ای دیگر خام نخواهد شد...
با همه چيز درآميز و با هيچ چيز آميخته مشو
که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.
من ادعا نمیکنم که همیشه به یاد ان هایی که دوستشان دارم هستم
اما ادعا میکنم در لحظاتی که حتی به یادشان نیستم
دوستشان دارم.
تعداد صفحات : 3